الیناالینا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

الینا جون

متولدین امروز

الینای عزیزم الان که این مطلبو واست مینویسم دقیقا 4 سال و یک ساعتت هست خوشکلم یادت باشه که من همیشه عاشقتم و بنا به خواست خودت امسال واست تو مهد تولد میگیرم با دو روز تأخیر چون پنج شنبه ها مهد اجازه تولد گرفتن رو به خونواده ها میدن...چند شبه درگیر کارات هستم متاسفانه اینجا وسایل جشن تولد خیلی کم پیدا میشه و من از همه تمی واست خریدم چون هیچ چیز ست پیدا نکردم و برای خرید هر چیز چند جا سر زدم تا پیدا کردم..... دیشب من و بابایی داشتیم کارت دعوتا رو مینوشتیم خیلی حس قشنگی بود ان شااله یه روز کارت دعوت فارغ التحصیلی .. کارت دعوت عروسی تو بنویسیم به امید چنین روزی امروز هم کارتهای دعوت رو بردی که به دوستات تقدیم کنی امیدوارم تو مهد به شما و دوستا...
29 بهمن 1392

دهه فجر 92

الینا در کنار ماکتی که به مناسبت دهه فجر توی مهد درست کرده بودند... الینا در کنار آناهیتا جون دوست خوبش اینجا هم به مناسبت 22 بهمن که تولد بابایی بود رفتیم کنار دریا واسش تولد گرفتیم ولی یه خورده باد میومد و زود برگشتیم خونه ولی به شما خیلی خوش گذشت آخه دوچرخه تو آورده بودی و کلی بازی کردی. ...
23 بهمن 1392

شعرهای الینا

شب یلدا شب یلدا اومده دوباره واسمون زمستونو میاره  سوز و سرما بازم تو راهه برف و بارون بازم میباره یلدا قشنگ و زیباست بلند ترین شبهاست شادی میاره برامون با هم میشیم مهربون   سلام س مثل سلامه اول هر کلامه سلام سلام بچه ها چه طوره حال شما خوشحال و شاد و خندون یه بچه مهربون هستید شما بچه ها گلهای ناز و زیبا سلام به تو ای عزیز چه خوشکلی و تمیز همیشه سالم باشی هیچوقت مریض نباشی.   خونه وقتی تو خونه مامان خنده به لب داره دنیا میخنده برام شادی میاره بابم که از راه میاد با بوسه ای شیرین برای ما بچه ها هدیه میاره تو باغچه خونه ما پر از گل و گیاهه ما مثل شاپرک ها میرقصیم روی گلها با هم آواز میخونیم تو این خونه زیبا ...تو...
16 بهمن 1392

روزهای بهمن ماه...

خوشکل مامانی من بهمن ماه رو خیلی دوست دارم چون تو این ماه من بهترین هدیه رو از خدا گرفتم و اونم تولد شما قشنگ و نازنینم است .کم کم داری به چهارمین سال تولدت نزدیک میشی و من با دیدن بزرگ شدن تو احساس شادی میکنم و خوشحالم که خداوند این نعمت عزیز را به من عطا فرمودند از اینکه میبینم روز به روز خانوم تر میشی احساس غرور میکنم...ولی خیلی زود میگذره همه چی انگار همین دیروز اتفاق افتاد ثانیه به ثانیه تولدت واسم خاطرس و دربهمن ماه واسم تداعی میشه مخصوصا اینکه کل بهمن ماه سال تولدت رو در خونه پدریم بودم و کلی بهشون زحمت دادم دست مادر و خواهرهای مهربانم را میبوسم.... امیدوارم سالهای سال عمر با عزت از خدا بگیری.ان شااله اندر احوالات جدیدت اینکه ماش...
7 بهمن 1392

الینا میگه: پنج شنبه ها روز مامانهاست

دختر خوشکلم همیشه با بابایی میره مهد و برمیگرده ولی پنج شنبه ها چون خوذم میبرم مهد و میارمش به خاطر همین میگی پنج شنبه ها روز ماماناس و من و جیگرم کلی با هم بازی میکنیم و میریم پارک کنار مهد کلی خوش میگذره .....شما هم لحظه شماری میکنی تا روز مامانا قربون اون قیافت برم که خستس اینم ژست مخصوص الینا اینم الینا و باران دوست جون جونی ...
6 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الینا جون می باشد